نوشته شده در شنبه 9 شهريور 1398
ساعت 20:10 توسط مهدی
CM
نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1396
ساعت 20:35 توسط مهدی
CM
نوشته شده در پنج شنبه 18 آذر 1395
ساعت 22:21 توسط مهدی
CM
این جمله خیلى به من چسبید:
وقتى به یه مگس بال هاى پروانه رو بدى
نه قشنگ میشه
نه میتونه باهاش پرواز كنه
میدونى دارم از چى حرف میزنم؟!
"اصالت"
بال و پر بیخود به کسی دادن اشتباهست...
محله ما یک ″رفتگر″ دارد...
صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم...
سلامی گرم می کند...
من هم از ماشین پیاده می شوم!!!
دستی محترمانه به او می دهم...
حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود...
همسایه طبقه زیرین ما نیز ″دکتر جراح″ است...
گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش...
سلامی می کنم...
او فقط سرش را تکان می دهد...
درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند...
من به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این ″دکتر″ شوم!!!
جارو زدن سنگ قبرم به دست آن ″رفتگر″ بشدت لذت بخش تر است از طبابت آن ″دکتر″ برای ادامه حیاتم...
″تحصیلات″ مطلقا هیچ ربطی به ″شعور″ افراد ندارد...
″پروفسور سمیعی″
برچسبها: اصالترقتگردکترعشق بلاگهمسایهمهربانیبال و پرپروازپروفسور سمیعیتصحیلاتشعورمهربانیعشق بلاگ
نوشته شده در چهار شنبه 26 آبان 1395
ساعت 22:33 توسط مهدی
CM
نوشته شده در چهار شنبه 26 آبان 1395
ساعت 21:23 توسط مهدی
CM