عــــــشـــق بـــــلاگ

تنهایی یک پسر

کاشکی . . .

نوشته شده در  جمعه 5 تير 1394ساعت 15:26  توسط مهدی 

نگاه . . .

نوشته شده در  جمعه 5 تير 1394ساعت 15:25  توسط مهدی 

شانه هایت . . .

نوشته شده در  جمعه 5 تير 1394ساعت 15:22  توسط مهدی 

غمگین دیدارم . . .

نوشته شده در  جمعه 5 تير 1394ساعت 15:18  توسط مهدی 

تنهایی ...

رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید، عکس تنهایی خود را در آب....
آب در حوض نبود
ماهیان می گفتند:
هیچ تقصیر درختان نیست
ظهر دم کرده تابستان بود
پسر روشن آب، لب پاشویه نشست
و عقاب خورشید، آمد اورا به هوا برد که برد

نوشته شده در  جمعه 5 تير 1394ساعت 15:12  توسط مهدی